مهرورزی را به دانشآموزان یاد دهیم
سال های طولانی است که در نظام آموزش و پرورش ما رویهای متروک و افراطی بر انتقال صرف دانش حاکم شده و موجب شده است این نهاد اجتماعی بسیار مهم از مأموریت کلیدی خود در کنار انتقال دانش روز، یعنی آموزش مهارتهای زندگی جمعی در جهان مدرن و نا ایستای کنونی فرسنگها فاصله بگیرد.
زمانی که خبر حذف آزمون تیزهوشان در مقطع ششم در رسانهها مطرح شده است. در ابتدا باورش سخت بود ولی مطالب بعدی و نشست خبری وزیر آموزش و پرورش تأییدی بود بر این قضیه که میتواند آرام آرام لکوموتیو آموزش و پرورش کشور را به ریل اصلی خود برگرداند. سال های طولانی است که در نظام آموزش و پرورش ما رویهای متروک و افراطی بر انتقال صرف دانش حاکم شده و موجب شده است این نهاد اجتماعی بسیار مهم از مأموریت کلیدی خود در کنار انتقال دانش روز، یعنی آموزش مهارتهای زندگی جمعی در جهان مدرن و نا ایستای کنونی فرسنگها فاصله بگیرد.
یکی از آفات نظام
آموزش امروز کشور ما تمایز و جداسازی مدارس و طبقهبندی مدارس به مدارس خاص و عادی
مانند تیزهوشان و غیره است. این شیوه تمایز مدرسهای در تضاد با روح قانون اساسی
و مغایر با رکن عدالت اجتماعی و همچنین مغایر با مبانی اولیه روان شناسی تعلیم و
تربیت، جامعه شناسی توسعه و پرورش سرمایههای انسانی است. رویکردی که اساساً آموزش
و پرورش را از اینکه موتور توسعه باشد به نهادی ضد توسعه تبدیل کرده است.
بهعبارت دیگر،
امروزه سال های متمادی عمر کودکان و جوانان این سرزمین در کلاس های آموزش و پرورش
و صدها کلاس کمک آموزشی که اساساً ضد توسعه هستند، سپری میشود. دریغ و هزاران
دریغ از دانش و مهارتی که در زندگی معمولی گرهی از کار آنها باز کند. دانشآموز
ممکن است المپیادی فیزیک شود ولی به بستن کمربند ایمنی در اتوبوس عامل نباشد.همان
رفتاری که میتوانست جان دخترکان نخبه هرمزگانی را از مرگ نجات دهد. عموماً کلاسهای
آموزش و پرورش امروز صرفاً چهار پایهای است برای رساندن دست آنها به سکوی
دانشگاه. دانشگاهی که گسسته از جامعه و نیازهای آن، چند سال بیشتر ازعمر آنها سپری
خواهد کرد و بدون کمترین مهارت زندگی، با خروارها دانش که تا آخر عمر کاربردی از
آن نخواهند دید، وارد جامعه بسیار پیچیده شده و خود را در حل کوچکترین تعارضها
مستأصل خواهند یافت.
بارها استادان شهیر
دانشگاهی و غیردانشگاهی کشور و انجمنهای علمی به آفات وجود مدارس تیزهوشان و
مدارس خاص تأکید کردهاند. مدارس تیزهوشان با ایجاد یک محیط غیرواقعی شرایط را
برای تمرین زندگی از دانشآموزان میگیرد.درس و مدرسه اصولاً باید مشق و تمرین
زندگی باشد و در کلاس درس دانشآموز باید تعامل با گروههای مختلف انسانی اعم از
دختر و پسر را تجربه نماید. به تعبیری جامعه فقط بچههای مؤدب، درسخوان و تیزهوش
نیست، جامعه ترکیبی از همه انسانهاست. کودک و نوجوان در یک محیط آموزشی هدفمند
زیر نظر معلم آگاه و دلسوز، باید تعامل با همه این گروهها را تمرین کنند و این
همان فلسفهای است که چند ده سال پیش سیاست تمایز مدرسهای را در کشورهای مترقی
مانند انگلیس به کناری نهاده است.
در حال حاضر این
تصمیم درست از سوی وزارت آموزش و پرورش گرفته شده است و من بر این باورم که اگر
دولت آقای روحانی فقط همین سیاست را بتواند حفظ و بر سایر مقاطع هم گسترش داده و
گام بسیار مهمی را برای تحقق عدالت آموزشی بردارد، بهترین اقدام را برای شروع
فرآیند توسعه در ایران برداشته است.
در این میان مخالفت مؤسساتی که با وجود مدارس خاص مانند تیزهوشان چرخش مالی میلیاردی دارند قابل فهم است. از طرف دیگر ما هم بهعنوان شهروند، نگران هزاران نفری هستیم که در این مؤسسات به نوعی مشغول بهکار هستند ولی این رویکرد به آموزش از طریق تمایز مدرسهای بسیار مضر و بیچارهکننده برای کودکان و خانوادهها و کشور است. این مؤسسات باید با بازبینی مأموریتهای خود مسیرها و خدمات مقوم توسعه را راهاندازی کنند. بهعنوان مثال کودک امروز ما بجای کلاس تست زنی بیشتر نیازمند باور به خود و مهارتهای انسانی خویش است. کودک من امروز بیش از مهارت تست زنی به کلاس سعدی خوانی نیازمند است تا انسانیت را تمرین نماید و با توانمندیها و ناتوانیهای خود سازگار شود.
البته شاید یکی از مخالفان این سیاست هم والدینی باشند که با هزینه میلیونها تومان فرزند خود را برای آزمون تیزهوشان آماده کردهاند ولی آنها هم اگر سری به مراکز مشاوره روانی کودک و نوجوان بزنند خانوادههای بسیاری را خواهند دید که فرزندی با برچسب تیزهوش دارند ولی گرفتار مشکلات فراوانی مانند اضطراب فراگیر و مشکلات شخصیتی در کودکان خود هستند. با این مبانی علمی آنچه عجیب است مخالفت گروهی از نمایندگان مجلس با حذف آزمون تیزهوشان است که در تضاد با مبانی روشن تعلیم و تربیت است. در انتها از استادان صاحبنام، نهادها و انجمنهای علمی کشور بویژه انجمن علمی روان شناسی، جامعهشناسی، علوم اجتماعی و گروههای روانپزشکی دانشگاههای علوم پزشکی کشور تقاضا میکنم در این مورد اعلام نظر کنند تا این تصمیم درست با حمایت آنها و مؤسسات آموزشی و همراهی خانوادهها به سرانجام مطلوب خود برسد.زیرا کودکان ما هم حق دارند مانند یک کودک فنلاندی بازی و شادی را درمدرسه و مهرورزیدن، نوع دوستی، انسان دوستی و درست اندیشیدن، سالم و تندرست بودن و زندگی آرام و لذت بخش در خانه و جامعه را تجربه کنند./
دکتر سعید صادقیه اهریاستاد گروه پزشکی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی اردبیلروزنامه ایران